نمیدونم فازم چیه ولی این عکس رو گذاشتم!

پارت ²⁴♡♡♡♡

÷نه برای چی؟
- هیچی مهم نیست!
‌تو دلم گفتم برای تو مهم نیست ولی برای من مهمه!
÷ قربان شما اصلا نگفتین آدرس خونه رو پیدا کنیم فقط گفتین دختر رو بیاریم.
- گندش بزنن!
- خب باشه ، فعلا.
÷ خداحافظ.
گوشی رو قطع کردم و انداختمش روی صندلی!
خیلی عصبی بودم.
هرچی بهش زنگ میزدم جواب نمی‌داد.
حرکت کردم به سمت عمارت.
به اتاقم رفتم و لباس هامو هوص کردم و افتادم روی تخت.
از ناراحتی دیوونه شدم.
- اریکا آخه کجا میتونه باشه؟ آرن به خودت مسلط باش! آخه ۰را؟

ویو اریکا ☆

از اونجا رفتم و دور شدم.
داد های آرن که اسمم رو صدا میزد به گوشم می‌رسید.
بعد ماشینش رو روشن کرد و...
+ انگار رفت!
بعد بفض توی گلوم ترکید و شروع کردم به گریه کردن.
+آخه چرا؟ چرا با من این کار میکنی؟من دوسش دارم!
چرا درک نمیکنی؟
کم کم صدای گریه هام بلند تر شد و شروع کردم به هق هق کردن.
بعد از اون اشک هامو پاک کردم و یه ماشین گرفتم و رفتم سمت خونه ی قدیمیم!
آه چرا در بازه؟
ناگهان دیدم فلیکس داخل خونس.
+ فلیکس؟
×اریکا!
بعد اومد سمتم و بغلم کرد!
× دختر معلومه تو کجایی؟
+ وای فلیکس لهم کردی؟
بعد ولم کرد و ...
× چرا خبری ازت نیست؟
+ آها کار داشتم!
× کار داشتی؟ چه کاری که این همه روز درگیرش بودی؟ میدونی الان خالت چقدر نگرانته؟
+ ای بابا ! من حالم خوبه نگران نباش!
× خب باشه ، وسایلت رو جمع کن که باید بریم!
+کجا؟
×خونه ی ما؛ یعنی بهتره بگم خونه خالت!
+ هوف باشه!.
فلیکس رفت بیرون و منم آماده شدم و رفتم بیرون .
یک لحظه هم از فکر آرن بیرون نمیومدم.
حلقه ام رو بر دست راستم کردم که کسی چیزی متوجه
نشه که من و...
+ من آماده ام!
× باشه بریم.
رفتیم به سمت خونه ی خاله جووون.
+مطمئنی خاله هست؟
مایل به پارت بعدی؟
دیدگاه ها (۲)

خاله مگاننننننن🪽🪽🧸🧸🥲🥲🩰✨️

خلاصه برادر!

آره دیگه عزیزم!!

به‌به اصلا عالی!!!

🧸Shadow of Love{part 4} 🦋× وایییی باورم نمیشه .... خالمهه .....

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁴⁴-باید بریم خونه، اینجا سرده.....مریضی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط